زیر بنای ماندن عشق است!

بارالها میخواهم در کنار تو بمانم

مرا عاشق خود فرما همان گونه که شهدا عاشقت بودند...

شهدا عاشقت بودند که ماندند!

خاطراتش را دارم که به عشقت چه شعرهایی از دلدادگی میسرودند

و چه کار ها که فقط به عشق تو انجام میدادند...

میخواهم همچون آنها عاشقت باشم و عاشقانه هایم را فقط برای تو بسرایم

باالها من میدانیم که زیر بنای ماندن عشق است

و این را هم میدانم که نشانه ی عشق ما خانم ها حجاب است

یاریم کن تا زیر بنای ماندنم را محکم تر کنم

مهم نوشت:خوب است که بدانیم بخاطر عشق به خدا حجاب کردن زیباتر از بال فرشته هاست

بسم رب الشهدا

(با چادرم مثل فرشته ها به پرواز در آمدم و اوج گرفتم...)

با یاد این رویا یاد آن روزی افتادم که در دل گفتم کاش یک فرشته بودم...

سبک بال،پاک و عاشق...

نگاهم به چادرم افتاد....

همان که میگویند ارثیه ی حضرت مادر است

همان که در میان دیوار و در سوخته روی سر مادر سوخت اما هرگز از سرش نیوفتاد

همان که در قرآن امر به داشتنش(آیه ی 59 سوره ی احزاب) و در روایات توصیه به بودنش شده...

{امیرالمومنین(ع) : افضل العبادة العفاف(وسائل الشیعه(25/15))}و خدا ما را با آن دوست دارد

همان که شهدا در وصیت هایشان هزاران بار روی آن تاکید کردند

و برای حفظ آن روی سرمان جان خود را فدا کردند

همان که داشتنش امنیت ما و مردان ما ست در حالی که  از این موضوع بی خبریم

آری همان...

همان نابترین و زیباترین تاج بندگی...

و بالاتر از بال فرشتگان

آری...

همان پر پرواز تا بهشت

با خود فکر کردم من هم میتوانم یک فرشته باشم و شاید هم بالاتر

فکرم روی چادرم بود

چادر روی سرم که هر لحظه با آن قدم میزنم

چادرم ،حجاب کاملی که در برابر برخی فریب خوردگان رنگ و لعاب های دنیایی،خود امر به معروف میکند

با همان سیاهی اش،سادگی اش و وقارش...

چادر که چهره ام زیر آن صد برابر معصوم تر و پاک تر میشود

و لبخند رضایت خدا و آغوش باز حضرت زهرا (س) را در دلم زنده میکند

تا امیدوارتر و عاشقانه تر از گذشته رویم را محکم تر و مصمم تر بگیرم

آری چادرم  که...

مرا زیبای خدا میکند

عاشق خدا میکند ...

اگر  خوب به عمق آن بنگرم هر لحظه دهانم را به شکر او باز میکند

و نجواهایم را خالصانه تر و خاشعانه تر و عاشقانه تر میکند

فکر کردم این کم چیزی نیست،من با این چادر مصداق کامل یک فرشته ام

نه تنها من بلکه تمام خانم های با حجاب کامل در اجتماع

و همه ی کسانی که در برابر فرهنگ بی فرهنگی می ایستند

و این فرهنگ ناب اسلامی را با عشق میپذیرند

به راستی که ما کیستیم؟

آیا با این حجاب غیر از یک فرشته ایم؟

پی نوشت : ما بانوان محجبه ی چادری در این بهبوهه ی رنگ و لعاب های دنیایی

تمام هستیمان چادرمان است

هر لحظه و هر ثانیه با حجاب کاملمان یقین داریم که لبخند خدا را از آن ما ست

خوشحالیم که درمیان آنهمه دخترکان رنگ و وارنگ ما ساده ی یک رنگ هستم

چون این را میدانیم آنکه مشت میشود به دهان دشمن ما خواهیم بود

نه آن رنگ و وارنگ های دست ساخته ی دشمن

ما برای حجابمان میجنگیم حتی به قیمت جان چون آزادیمان را در گرو داشتن این حجاب میدانیم

و یقین داریم که آزادی در همین حجاب است نه هیچ چیز دیگر

(آنان که آزادی را طور دیگری معنا میکنند لطفا زندگی زنان اروپایی و آمریکایی که

به قول خودشان در آزادی اند مطالعه بفرمایند)

نتیجه:ما هم میتوانیم یک فرشته باشیم در لباس انسان

فقط کافیست به یک کلمه بیشتر فکر کنیم: (حجاب)... 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

من در این خلوت صبح

توی این مکان پاک

روی این نیمکت سبز

به تماشای شما نشسته ام

که تمام رنگ و بو و عشق مادر از سراپای شما میبارد

من در این هوای خوب

زیر آسمان بلند

به تماشای شما نشسته ام

که چونان فرشتگان در گذرید

چتر پرواز شما رقص در باد کند...

که شما را صدف است،زیر باران نگاه ناکسان

و شما میبالید،به خود و خدای خود

که شدید فرشته ای با بالی از نور

...همتان آماده ی پروازید

که در این مکان پاک

علم مادر خوانید

علم و پرچم او توی دستان شماست

و شما پرچمدار فاطمه اید

یا زهرا(س)

پی نوشت1:

این مطلب رو وقتی توی محوطه ی جامعة الزهرا نشسته بودم

و داشتم به طلبه های جوان در حال مباحثه با حسرت نگاه میکردم نوشتم.

پی نوشت2:اینم عکس هایی که از جامعة الزهرا(س) گرفتم...

به امید اون روزی که منم لایق طلبگی بشم

التماس دعا/یا زهرا(س)

سلام چادر قشنگ من

اکنون که برایت مینگارم لبخند تو از آویز گوشه ی اتاق در دلم موج میزند

مشکی زیبای من...

میخواهم از حرفای دلم برایت بگویم...

میخواهم بدانی که عاشقانه تمام سیاهیت را دوست میدارم

این رنگ ...

این آرامش...

این معنویت تو...

این وقاری که به من هدیه میدهی...

همه و همه را دوست میدارم

چادر قشنگ من...

تو را که روی سر میاندازم به فاصله ی  چشمی بر هم زدن در برابر آیینه با غرور به خود مینگرم

و میبالم که رنگ و بوی حضرت زهرا را گرفته ام

با تو که به اجتماع میروم ،خوشحالم...

خوشحالی که از لبخند رضایت خدا سرچشمه گرفته

از کنار نامحرمان که عبور میکنم و  تورا سفت و محکم روی صورتم نگاه میدارم احساس خاصی دارم...

احساسی که رضایت حضرت مادر را در دلم شکوفا می کند

آغوشش را

صدایش را...

با تمام وجود حس میکنم

صدایی که عاشقانه در گوشم نجوا میکند:دختر با حجابم در قلب من جای داری

و صد ها و هزاران بار زیر لب تکرارش میکنم...

جای من در قلب حضرت مادر...

جای من...

و به خود میبالم...

هنگام بازگشت  به خانه،با تو بودن های روزانه ام را مرور میکنم

اینکه چه زیبا مثل سپری از جنسِ نور محافظم بودی

ای همدم شبهای بارانی من

وقتی که بارون میبارد...

 و با تو قدم میزنم زیر آن...

وقتی کمی خیس میشوی و کشیده میشو ی روی زمین،طنین صدایت گوشم را نوازش میدهد

زیباترین آهنگ  زندگی من همین صدای دلنشین تو ،زیر باران است

انگار برایم میخوانی:

چتری هستم برای نجاتت...

و پروازت...

من تو را به اوج میبرم..

به بهشت...

در آغوش او که رنگش را گرفته ای

فرشته شو با وجود من...

تا تو را پرواز دهم...

تو میخوانی و من چشمانم را میبندم و به رویا میروم

تا آسمان،روی ابرها قدم میزنم و تو همچنان عاشقانه میخوانی

چه لذتی دارد این عاشقانه های تو در زیر باران

اصلا برای همین است که عاشق بارانم

چادر قشنگ من،آرامه ی جان من...

تو را بسیار دوست میدارم

بسیار زیاد...

گاهی مینشینم و برایت اشک میریزم

این اشکها رو میبینی روی گونه هایم؟از شوق وجود توست...

که خدا رو عاشق من کرده

 آغوش حضرت مادر رو برای من باز کرده

و مرا در قلب حضرت مادر جای داده

آری صدف گرانبهای من،اشکم از شوق وجود تو ست

همیشه مال من باش

همیشه روی سرم بمان...

سفت و محکم

تا مشتی باشیم بر دهان دشمن

دوستدارت فاطمه سادات یوسفی/سه شنبه 19/9/92،ساعت22:05شب